معراج مادر شهید

خیابان ِ بهشت و کوچه ی معراج ، صبح ِ زود

پریشان می نویسد شعر را تاراج ...هر چه بود

خیابان ساکت و یک پیرزن.. نه. یک اَبَر بانو

ملائک با تمام فخر اینجا میکند مسجود

اگر مفرد خطابم آسمانها شد تعجّب نیست

که وقتی او عیان گشته همه عالم بُوَد نابود

که او تا بود بیتا بود حتّی بود آن تابوت

غزل گم شد کجارفتی کجای لحظه ی موعود

عجب محکم زمین را مینوردی ای غزال زخم

عجب محکم زمین خوردی کنار پیکر موجود

همین موجود شد نوزاد شد داماد شد مفقود

همان مفقود شدپیدا دوباره در میان دود

کنارش یک نفر افتاد روی مین که پیدا شد

کسی که در تفحّص شد شهید شاهد مشهود

سلام ما به هر چه استخوان برگشته از عشقت

امید ما تو هستی مادر زیبای صبح زود

هذا من فضل ربی

تقدیم به مادر سادات

از طرف مقام معظم رهبری

شعری تقدیم به مادران شهید گمنام

بچّه بزرگ کرده شود یار پیریش

گردد عصای دست ، کند دستگیریش

نان حلال از پدر و عشق مادری

عمری شده است سهمیه ی رشد و سیریَش

زحمت کشیده اند جوان بار آمده

از آب و گِل در آمده و از صغیریَش

او را به خاطرات ِ خمینی کنید وصل

آن روزهای جنگی و خیرِ کثیرَش

یک آلبوم ز منطقه و او شده است جمع

مانند سربلندی ِ او سربه زیریَش

....مادر ، کجاست خاک شهیدت ؟ نگاه کرد

؛ گمنام بهتر است مزار ِ دلیریَش

لنگان عبور کرد ز روی دلم و بُرد

عمر مرا به نوکری و در اسیریش

یک جمله خرج فاطمه کرد و سوال کرد

آیا شهید ِ گمشده را می پذیریَش

هذا من فضل ربی

تقدیم به مادرسادات

غزلی تقدیم به مادران شهدای گمنام

یک عشق داغدیده که زخمش کهن شده

دیوانه ی شنیدن ِ یک در زدن شدن

میگفت : من جوان شهیدم ... تمام ، رفت

او صورتش تکیده ز درد و مِحَن شده

دنیا بسوز چونکه فقط حسرتش همین

...بوده خبر رسد عزیزش کفن شده

غبطه به حال ِ مادرِ دیگر شهید خورد

که یوسفش به خاک به خاکِ وطن شده

حتّی نداشت گور که فکر کفن کنند

این سهم ِ او ز رزم شب تن به تن شده

دستش رمق ندارد تا اشک پاک چیند

از ناله اش مزار شقایق دمن شده

در خواب دید ، گلپسر ِ چهار شانه اش

قنداقه پیچ پرچم سبزش بدن شده

خوشحال بُرد مژده ی رویا به خلوتش

تعبیر کرد رجعت او سهم من شده

..... مادر ، خدا گواه ِ من و تو که آسمان

هرشب کنار پیکر او سینه زن شده

هذا من فضل ربی

تقدیم به مادر سادات