یاامام باقر ( شعری به نیّت عافیت آقاجانم امام خامنه ای)

گرچه رسم به ساحت مهتاب، مختصر

باید سرود باز غزل، ناب تاسحر

یا باقرالعلوم مرا میدهی پناه؟

من آمدم زیارت این باب ، شعله ور

بر تو سلام و حضرت ِ سجّاد را درود

داروندار جنّت ارباب را ثمر

من یک "الف" ز آل محمّد طلب کنم

تا عاقبت به خیریم اسباب، مستمر

آداب یاد داده مرا قال باقرم

ای صاحب ِ رساله ی آداب خونجگر

تو چلچراغ نور بقیعی مرا بخواه

تا شهرتان عشیره ی بیتاب را ببر

آقا محمّد بن علی باقرالعلوم

بنما عطا عطیّه ی کمیاب تازه تر

هذا من فضل ربی

تقدیم به مادرسادات

تقدیم به شهدای عملیات وعده ی صادق ۳

ناز میکرد برای پسرش مادر او

قهر میکرد ز عزم سفرش دختر او

حرص میخورد عجب از غم او همسر او

چه کند وقت سفر آمده در باور او

پای مادر لب او اذن جهادش آمد

خانمش شرط سرعقد به یادش آمد

دخترش باز به فریاد نژادش آمد

سبز شد سرخ زده صفحه ای از دفتراو

مادرش کرد دعا مصحف قرآن برداشت

همسرش بوسه ای از صورت جانان برداشت

دخترش از نگهش بارش باران برداشت

آب می ریخت دم خانه به پشت سر او

هذا من فضل ربی

تقدیم به مادر سادات