تقدیم به همسرم
من پشیمان نیستم هر قدر خواهی ناز کن
آسمان من هستم هر جا خواستی پرواز کن
راست میگویی بیا در آستان آینه
انزجار خویش را از جنگمان ابراز کن
حضرت عباسی خشن تر میشوی زیباتری
باز روی دنده ی لج هرنوایی ساز کن
دخترک زیر هجوم بی امان دست من
جبهه ی تازه در باغ شهادت باز کن
سعی کن هر وقت من سستم تو محکمتر شوی
من تمامش میکنم تو جنگ را آغاز کن
فال میگیرم میان موج مویت هرسحر
قبله ی عریان دلم را کیمیای راز کن
هذا من فضل ربی
تقدیم به لیلی الهه ی صحرا
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۴۰۴ ساعت 13:14 توسط مجید خضرایی
|