مادر شهید گمنام
گیسوی سفیدِ تو که برروسری ِ تو
چسبیده و انگار جداییش محال است
مادر ...تو به گلزار نیا . شرم مرا کشت
دنبال ِ مزار ِ پسرت این همه سال است
......
لبخند نزن گریه کن ای مریم ِ عاشق
باور نکنی یا که کنی او شده مفقود
عیسای تو معراج خدا رفته چه گویم
تو منتظر آمدن او پی ِ موعود
......
حلوای ِ تو هر هفته مرا میبرد از درد
ام ّالشهدا امّ بنین حضرت ِ مادر
بگذار ببوسم کف پای تو نمیرم
با عقده ی بوسیدن پای تو دلاور
.....
ای شیرزن ِ حادثه ها روح زمانه
ای پرچم ِ افراشته در قلّه ی باور
در سجده ی تو ساحت ِ گلزار به خاک است
الله جمیلُ و تو الله مکرّر
.....
مانند نسیمی نه تو طوفان شهودی
بر خواسته ای تا همه ی شهر نخوابند
ای داده زکف حاصل عمرت تو برآنی
مهتاب بتابانی و خورشید بخوانند
+ نوشته شده در شنبه یازدهم مرداد ۱۴۰۴ ساعت 12:1 توسط مجید خضرایی
|