فرسنگها ز فاصله دوری ولی کم است

چشمت ستاد جنگ من نامنظم است

بر صبح میز کار تو ، شام شب و شراب

پایان تختخواب برایم فراهم است

یک گربه ی سیاه به دیوار خانه بود

قطام من کنار تو یک ابن ملجم است

دور تو مثل عقربه ی سرخ ساعتم

با من بیا همیشه ی ما نبض یک دم است

صد درصد تو هست سهام خودم فقط

من شرکت سهامی خاصی که آدم است

یک پارچه نوازش شرقی لباس عشق

ایرانیم که فاستونی من مقدم است

آنقدر سینه ریز تو زد دست وپا ببین

قرمز شده است سینه مگر چاه زمزم است

تقدیم به همسرم عذرا درویشیان

مجید خضرایی صلواتی فر