تقدیم به شهدای عملیات وعده ی صادق ۳
ناز میکرد برای پسرش مادر او
قهر میکرد ز عزم سفرش دختر او
حرص میخورد عجب از غم او همسر او
چه کند وقت سفر آمده در باور او
پای مادر لب او اذن جهادش آمد
خانمش شرط سرعقد به یادش آمد
دخترش باز به فریاد نژادش آمد
سبز شد سرخ زده صفحه ای از دفتراو
مادرش کرد دعا مصحف قرآن برداشت
همسرش بوسه ای از صورت جانان برداشت
دخترش از نگهش بارش باران برداشت
آب می ریخت دم خانه به پشت سر او
هذا من فضل ربی
تقدیم به مادر سادات
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۴ ساعت 19:19 توسط مجید خضرایی
|