سوز دارد صدای سرفه ی تو

من بمیرم برای سرفه ی تو

زنده ام در دعای سرفه ی تو

شیمیایی تو پشتبانم باش

.....

روی تختی خیال ِ تو تخت است

زخم سینه تنفّست سخت است

و چرا حالت ِ تو خوشبخت است

برّه ات میشوم شبانم باش

......

ریش مثل سفیدی دفتر

تو ندیدی دو سال شد .... دختر

پدر ِ خوب بهترین همسر

مثل بابای مهربانم باش

....

خون چرا ریخته به بستر ِ تو

ای پرستار .......‌.‌‌.‌‌‌‌‌......

شکست سنگرِ تو

؛ زود باشید

حرف آخر تو : شاعر خسته دل زبانم باش

زنده ام کن دوباره در غزلت

یک کبوتر شدم که در بغلت

میشوم جرعه نوش از عسلت

من غریبم تو آشیانم باش

....

خاطره خاطره روایت فتح

پنجره پنجره حکایت فتح

تا ابد تا ابد ز رایت فتح

تو بگو و تو مرزبانم باش

هذا من فضل ربی

تقدیم به مادر سادات