مدح رسول اکرم محمد مصطفی ۱
صحرا حجاز باز دویدن تا
راهی که رفته است رسیدن با
بال خیال سوره شنیدن را
رازی کنم ز لعل لبت اما
ما را مگر مجال بود آنجا
جایی که سر کنیم شبی تنها
با لحن بی نظیر ابالزهرا
زهره چکیده است ز چشمانت
آهوتر از غزالی و مشکین مو
تو مو به مو ظریف تر از جادو
راز سحر فریفته ات آهو
رفتم ندیده ام سفرت ، مه رو
رو مینهم به راه تو کو در کو
می ترسم از پس از تو من ترسو
بره شدم به سیره ی چوپانت
دارد غزل زقافیه میجوشد
شعرم لباس سبز تو میپوشد
کامم زلال نام تو مینوشد
ذوقم دوباره مدح تو بفروشد
یک یاکریم یکسره میکوشد
دارد حلیمه شیر که مینوشد
لبخند از لبان تو مینوشد
بگذار این ترانه پریشانت
باشد ولی خراب تر از آنم
کز حیرت عجیب که میدانم
کرده غریب زار وپریشانم
اما گذاردم سروسامانم
دستش بماند و عجبت مانم
در سفره ی نگاه تو مهمانم
شرمنده است شعر غریبانم
ره میدهی به پهنه ی دامانت ؟
هذا من فضل ربی
تقدیم به مادر سادات