کاروان غریبه ی تاریخ

این منم عایشه نگه دارید

..........

...دلبری از ترانه های حجاز

کار هر لعل آبدیده نبود

گوشه ی چشم هیچ آهویی

مثل چشمان او کشیده نبود

این همه حُسن باز بشمارید

این منم

دختر غرور عرب

من " حمیراء احمدی " هستم

مکّه را گر بپرسی از نسبم

من عروس محمّدی هستم

باید این حرمتم نگه دارید

پدرم یار غار پیغمبر

مادرم پاکدامن و زیور

یاد دادند از طفولیّت

اینکه هر روز من شوم بهتر

ابر بعثت به روی من بارید

من که بودم ؟ بپرس از سوره

از صفات مُخَدَّرات خدا

بله هم سنّ وسال مستوره

شاهد جلوه ی صفات خدا

که سلامی به من بدهکارید

فرض کن عاشق محمّدی و

ناگهان بیوه ی رسول شوی

و میان تحیّر و هجرت

آزمونی رسد قبول شوی

رازدارم مرا نیازارید

این منم خواهر علی هستم

عایشه مثل عِرض و ناموسش

به اماناتش احترام گذار

تو که مُحرِم شوی به پابوسش

از سوال نهفته سرشارید

هذا من فضل ربی

تقدیم به مادر سادات

شاعر شیعه اثنی عشری است و به شدّت ولایتمدار شعر به ساحت مقدسه ی امهات المومنین تقدیم میشود لطفا در اظهارنظروقضاوت دقّت فرمایید

مجید خضرایی صلواتی فر