شعر حضرت مریم عذرا سلام الله علیها
الحان مادرانه سکوتی که ماه شد
یک نذر ساده کرد و قبول اله شد
عقل از سرِ صلاح پرید و جناب ِ عشق
در چادر سفید امید سپاه شد
وقتی خدا بساط نوازشگرش سحر
با خوش سلیقگی ِ صنم روبراه شد
یُمنِ هوای حامل محموله ی نگار
بر قلبهای یکّه پسندان پناه شد
لیلی به غمزه خنده زد و سمت امتحان
فرمود یک اشاره و و عالم نگاه شد
با وضعِ حمل ، وضع خیال عروس شعر
آشفته گشت حال امیدش تباه شد
املا درست بود سراسر ادب ولی
در انتخاب خط کمی اشتباه شد
مریم پدیده ی نفس مهربان رسید
حالا زمان سیّده ی آن زمان رسید
هر چه قرار هست همه بیقرار ِ تو
دریای ناب ، ماهی عمران نثار تو
من قول میدهم بغل تو شود بزرگ
این ماهپاره را بپذیرد مدار تو
اندازه ی شرافت شیر حلال من
او شیرزن ، شود همه اش خاکسار تو
در آینه مراقب والاییش بمان
دیگر امان به دست تو و روزگار تو
آیا اجازه هست کنیز حرم شود؟
آیا اجازه هست بمانم کنار تو؟
آری پسر ، کم است که یک نسل هم کم است
گل دختر ِ خداست سزای بهار تو
این خط و این نشان که اگر کار دست توست
تقدیس این صلیب بود در جوار تو
از عمق یک مطالبه دنیا نجات یافت
توحید در طلیعه ی مریم حیات یافت
ادامه در