الحان مادرانه سکوتی که ماه شد

یک نذر ساده کرد و قبول اله شد

عقل از سرِ صلاح پرید و جناب ِ عشق

در چادر سفید امید سپاه شد

وقتی خدا بساط نوازشگرش سحر

با خوش سلیقگی ِ صنم روبراه شد

یُمنِ هوای حامل محموله ی نگار

بر قلبهای یکّه پسندان پناه شد

لیلی به غمزه خنده زد و سمت امتحان

فرمود یک اشاره و و عالم نگاه شد

با وضعِ حمل ، وضع خیال عروس شعر

آشفته گشت حال امیدش تباه شد

املا درست بود سراسر ادب ولی

در انتخاب خط کمی اشتباه شد

مریم پدیده ی نفس مهربان رسید

حالا زمان سیّده ی آن زمان رسید

هر چه قرار هست همه بیقرار ِ تو

دریای ناب ، ماهی عمران نثار تو

من قول میدهم بغل تو شود بزرگ

این ماهپاره را بپذیرد مدار تو

اندازه ی شرافت شیر حلال من

او شیرزن ، شود همه اش خاکسار تو

در آینه مراقب والاییش بمان

دیگر امان به دست تو و روزگار تو

آیا اجازه هست کنیز حرم شود؟

آیا اجازه هست بمانم کنار تو؟

آری پسر ، کم است که یک نسل هم کم است

گل دختر ِ خداست سزای بهار تو

این خط و این نشان که اگر کار دست توست

تقدیس این صلیب بود در جوار تو

از عمق یک مطالبه دنیا نجات یافت

توحید در طلیعه ی مریم حیات یافت

ادامه در